آنچه که آدمها و جوامع را بر یکدیگر اولویت بندی می کند، اولویت بندی هایی است که آن انسانها و جوامع در زندگی خود در پیش می گیرند. این مسئله برای هر جامعه طبقه هایی ایجاد می کند و هر طبقه ادبیات و به تبع آن نظم رفتاری و سنت خود را پی می گیرد. پرسش اینجا است:
1. انسانها بر چه اساس و شاخص و ملاک هایی اولویت بندی های خود را انجام می دهند؟
2. اولویت بندی برای اولویت بندی های انسانی بر چه اساسی درست می تواند باشد؟
3. برای تربیت انسانها در روند اولویت بندی درست چه نکاتی نیاز به آموزش و تمرین دادن دارد؟
آموزش و تمرینهای اولویت بندی (Priority setting) یکی از مواردی است که در کشورهای توسعه یافته مورد توجه قرار گرفته و نقش آن در رفتارهای انسانی چشمگیر است.
جهان ما پر است از این اولویت بندی ها و جدالی که بر سر این امر در جریان است، گاه در مفاهیم و گاه در مصادیق:
- علم بهتر است یا ثروت؟
- دین و فرهنگ اساس زندگی را تشکیل می دهد یا این اقتصاد است که زیربنا است؟
- عمل اولویت دارد یا علم؟
- توسعه اولویت دارد یا عدالت؟
- آزادی اولویت دارد یا امنیت؟
- توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی تقدم دارد یا بالعکس؟
- ازدواج اولویت دارد یا موفقیت تحصیلی یا شغل خوب داشتن؟
- خودم اولویت دارم یا دیگران؟
- دانشگاه اولویت دارد یا حوزه؟
- نگرش جهان شمولی و عام نگری اولویت دارد و علمی و عقلایی است یا خاص نگری و ویژه سازی؟
- دین اولویت دارد یا دنیا؟
- حقوق بشر بر حقوق خدا مقدم است یا خلاف آن؟
- جامعه اولویت دارد یا فرد؟
- دانش نظری اولویت دارد یا دانش کاربردی و عملی؟
- اخلاق اَصالت دارد یا مصلحت و سیاست؟
- علی برای حاکمیت ظاهری بر مردم اولویت دارد یا ابوبکر؟
- شایسته سالاری مهمتر است یا مدیریت تمرکزگرا؟
- صدق و راستی مهمتر است یا باور به توحید و دیگر عقاید؟
بحث می تواند بر اساس نفی یکی از این دوگانه ها پیش نرود بلکه سهم بندی و تناسب را دست کم در برهه ای از زمان و موقعیت به نفع یکی از آنان به پایان ببرد، ولی همان اندازه هم بسیار کلیدی و تأثیرگذار خواهد بود. آنچه که در این پرسشهای قدیمی و البته معاصر ما کمتر مورد توجه قرار می گیرند همین اولویت بندی درست و فلسفه ی آن است. اولویت بندی کردن خود نوعی داوری است و در مدیریت امروز ذیل بحث تصمیم سازی مدیران اهمیت ویژه ای یافته است. این در حالی است که آموزش عمومی اولویت بندی درست برای هر شخص چه به عنوان مدیریت شخصی و چه به عنوان راهنمایی در تربیت رفتارهای اجتماعی ضروری به نظر می رسد.
شاید این تصویر تا اندازه ای بتواند نوع نگرش مدیریتی به این مسئله را بازگو کرده و راهگشا باشد:
هشت گام برای چهارچوب اولویت بندی عبارتند از:
1. تعیین هدف و قلمرو تصمیم سازی
2. شناسایی گروه اولویت بندی کننده
3. شناسایی ترکیب منبع موجود
4. توسعه ضوابط تصمیم با ورودی ذی نفعان
5. شناخت و درجه بندی گزینه های بودجه
6. ارتباط تصمیم با عقلانیت
7. ارائهی بررسی فرایند تصمیم رسمی
8. ارزیابی و بهبود
اکنون اگر بخواهید به پرسشهای فراوان آمده در بالا با توجه به این هشت گام بدهید پاسخ دهید چه نتایجی بدست خواهد آمد؟
شما برای اولویت بندی درست چه نکاتی به نظرتان می رسد؟
شاد و سلامت باشید.
سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای قنبری
در هم نظری با مطلب حضرتعالی عرض بنده هم این است که بدون شک امروزه اولویت بندی مسائل، یکی از ضروریات هر سازمان، نهاد و یا حتی یک جامعه می باشد. قطعا یک مدیراستراتژیک، در سیاست گذاری، طرح ریزی و برنامه ریزی نیازمند مشخص نمودن اوّلیت ها و اولویت ها است. در شکل اجرایی هم مسائل باید اهم و فی الاهم شود.
قریب به یقین یکی از بزرگترین مشکلات در سیاست گذاری و برنامه ریزی در کشور ما، عدم توجه به همین اولویت بندی هاست.
این که می گوییم همه چیز برای ما اولویت دارد، نقیضش می شود این که هیچ چیز در اولویت ما قرار ندارد، لذا چه در برنامه ریزی برای پروژه های صنعتی یا عمرانی، چه در برنامه ریزی جهت انجام پژوهش های تحقیقاتی و چه در برنامه ریزی در سطح کلان برای یک جامعه، تعیین اولویت ها امری ضروری است. مسلما تخصیص 2000 میلیارد تومان به انجام یک مورد اولویت استراتژیک بهتراز تخصیص دو اعتبار 1000 میلیارد تومانی به دو مورد اولویت غیر استراتژیک است چرا که یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است .
تصور می کنم که تعیین این اولویت ها نیازمند یک وفاق در میان مدیران است زیرا تا زمانی که هر مدیر همه چیز را اولویت ببیند و یا تنها اولویت های شخصی را مد نظر قرار دهد به وضعیت مطلوبی نخواهیم رسید.
همان طور که گفته اید، تعیین اولویت ها می تواند بر اساس نفی یکی از این دوگانه ها پیش نرود بلکه سهم بندی و تناسب را دست کم در برهه ای از زمان و موقعیت به نفع یکی از آنان به پایان ببرد. من فکر می کنم این یک اصل است، بنابراین ممکن است دوره ای سازندگی در اولویت باشد، ممکن است در دوره ای توسعه سیاسی یا فرهنگی اولویت باشد و یا در دوره ای دیگرعمل گرایی مبنا قرار گیرد، مسلم است که اگر تعیین این اولویت ها با نفی دیگر رویکردها همراه باشد کار به جایی نمی برد.
موفق باشید