در پی طرح گفتمان موسوم به " اعتدال" در فضای سیاسی کشور و عدم تبیین دقیق این مفهوم از منظر منادیان آن، بعضا قرائتهایی از این شعار ارائه میشود که حتی بسیاری از مواضع قاطع و انقلابی نظام مقدس جمهوری اسلامی را با برچسب " افراطیگری " !!! مورد خدشه قرار میدهد؛ در این نگاه اعتدال به مثابه بینش و منشی نرم و آرام تفسیر میشود که متعرض هیچ کژی و کاستیای نمیگردد و به معجونی از حق و باطل دل خوش داشته است، تا هم از مواهب همراهی حقجویان بهرهمند گردد و هم خویش را از تیر خشم باطل مصون بدارد و بدین صورت به نام " اعتدالگرایی "، عملا "عافیتطلبی " اراده میشود! در چنین فضایی است که چماق " افراطیگری " بر سر هر سخن و اعتقاد و موضعی فرود میآید که درونمایههایی از "قاطعیت " و "استحکام " داشته باشد؛ تا آنجا که حتی برخی تلویحا و برخی هم تصریحا از لزوم بازتعریف مواضع و مبانی انقلاب در چارچوب این قرائت از اعتدال دم میزدند و میزنند! غافل از آن که آنچه در میانه حق و باطل است، نه "اعتدال"، که اساسا " التقاط " است!
"انقلابیگری" به یقین اقتضائاتی دارد و لازمه آن داشتن " باورهای راسخ " و " مواضع قاطع " و "مرزهای روشن و دقیق " نسبت به باطل و چهرههای گوناگون آن در همه دورانهاست، ولی متأسفانه به نظر میرسد که گاه این موضوع فراموش میشود، یا اینکه نه، اساسا برخی معتقدند که پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام مطلوب، دیگر انقلابیگری محلی از اعراب ندارد، و دوران آن گذشته است و کسانی که همچنان چنین سودایی در سر دارند در دهه شصت جا ماندهاند و از این زمانه بسی دور! ولی باید گفت اگر زمانی آرمانها و ارزشهایی که یک انقلاب اساسا برای تحقق آنها و در آرزوی آنها شکل گرفته از یک ملت گرفته شود، چیزی هم از انقلاب باقی نخواهد ماند و هر اندازه این آرمانها اساسیتر و مبناییتر باشند و با ریشههای هویتی و فرهنگی یک ملت پیوندهای دیرینهتر و عمیقتری داشته باشند، تضعیف و یا کمرنگ شدن آن میتواند آسیبهای بیشتری در پی داشته باشد و هویت انقلاب و جامعه انقلابی را دستخوش خسارات جبرانناپذیر کند.از سوی دیگر، آرمانها، ترجمان و نمایه بیرونی باورهاست که اقتضا و لازمه آن تعهد و التزام عملی به آن است، بنابراین، نه عاقلانه است و نه شدنی که کسی در باورها و اعتقادات خویش معتدل باشد!
دشمن شناسى از مهمترین عناصر تشکیل دهنده فرهنگ و تمدن در حیات اجتماعى انسانهاست ، جاودانگى و استمرار این اندیشه بیش از هر چیز مرهون تلاش رادمردان و فرزانگانى است که با همت والاى خویش حوامع بشرى را به قسط، عدالت ، آزادى ، سعادت و جاودانگى فرا خوانده اند و در این میان قیام انبیاء و ائمه معصومین علیهما السلام دُرّ گرانمایه اى است که بر تارک تاریخ مبارزات ادیان الهى بر ضد کافران ، ستمگران و بت پرستان چون خورشید تابان پرتو افشانى مى کند. اگر نهضت انبیاء و قیام هایى که به تاءسى از سیره آنان و در جهت تداوم ابلاغ رسالت انجام نمى پذیرفت ، زندگى بشر در سایه حکومت قدرتمندان و هواپرستان و خودگامگى سردمداران دنیاطلب به مردابى متعفن و آگنده از ظلم و ستم تبدیل مى گشت .
جنگی در قامت جنگ نرم، جنگی تن به تن و مستقیم، همانند جنگهای معمول نیست بلکه هدف از این نوع مقابله، ایجاد انحطاط فکری و عقیدتی در میان مردم هر کشوری، بوسیله تشکیک در آراء و اندیشه ها می باشد. حال می بایست این نکته را متذکر شد که ما در عصر حاضر در جنگ نرم با دشمنان دوست نمایی بسرمی بریم که جنگی سخت تر و فرسایشی است. از این رو باید با تمامی قوا و ابزارهای کارآمد موجود درمقابل این هجمه تهاجمات ایستادگی کرد و گام در مبارزه ای برداشت که سرانجامش به نابودی جبهه انحرافی بیانجامد که در این میان استفاده از زبان ادب و هنر آن هم برگرفته از تعقل می تواند کارساز باشد.
به نام خدا- سلام
نگاهی اجمالی به مطالبتان این تصور را درمن ایجاد کرد که یک قرابیت محتوایی بین این وبلاگ و وبلاگ بنده وجود دارد... خوشحال می شوم که با هم تبادل اطلاعات داشته باشیم...
لطفا درصورت تمایل از مجموعه مطالب «کرانه های کیهان» در این وبلاگ دیدن فرمایید:
http://to-the-pleiades.blog.ir/
در وبلاگ «تا ثریا...» قصد داریم که با کمک دوستان فرهیختهای چون شما سلسله مباحثی را درباره ی نقد علم و تکنولوژی، رابطه ی علم و ایمان و همچنین راههای «تولید علم» برگزار کنیم...
حضور گرم شما مرا در انجام این امر خطیر یاری خواهد کرد.
عنوان مطلب پیشگفتار: «واقعیت علم؛ علم واقعی»
خوشحال می شوم که با بیان نظر، پیشنهاد و انتقاد در بهبود روند این سلسله مباحث مرا یاری فرمایید...حتما نام خود و وبلاگ خود را در بخش نظرات وارد فرمایید... (در ضمن در صورت تمایل می توانیم لینک شویم)
پیشاپیش از حضور شما متشکرم....
ح.آقانور